زود خوابیدن برای زود بیدار شدن. به سختی بیدار شدن. کلاسهای هشت صبح دانشکده. فرار به لابی مکانیک و بیکار نشستن. فرار به معدن و صبحانه خوردن. فرار به کتابخانه و یکی دوساعت مطالعه سطحی. فرار به انقلاب و دانشکده فنی. فرار به جلوفنی. فرار به لابی فنی. فرار به کتابخانه مرکزی. فرار به کتابخانه فنی. فرار به کتابخانه دانشجویی. فرار به بوفه ها. فرار از کلاسها. فرار از درسها. فرار از آدمها. فرار به خانه. فرار از ترافیک. فرار از فکرها. فرار از خانه. خواب. بیخوابی. بدخوابی.
فرار..فرار
پاسخحذفوقتي هيچ چيز مطمئني رو پيدا نمي كني كه نخواي ازش فرار كني
هميشه به اين فكر مي كني كه از اين يكي ديگه فرار نمي كني..ولي به محض اينكه تو موقعيتش قرار مي گيري..با بيشترين سرعتي كه داري مي دوي
خوب گفته بوديش:)
سایه ی "ضروری است " بر همه ی این کارها...
پاسخحذفاری دقیقا
پاسخحذفحس کردم تمام جمله هایت را
!!