امشب را
فردا می خواهم
و فردا را همیشه
و همیشه را فراموش
میکنم
* شعرهای بیژن جلالی شاعر همیشه برای من یک مرخصی کوتاه است که شاعر به خانه آمده است تا لباسی دیگر به تن کند. در این فاصله کوتاه فرصت نیست که کلام در تزویر وزن و قافیه گم شود کلام عریان است. عریانی در شعرهای بیژن جلالی راز می شود، عریانی قطره قطره از از خانه بیرون می آید به کوچه می آید رود می شود و ما با این رود آرام به دریا می رویم، به پشت آن در همیشه بسته می رسیم...
احمدرضا احمدی
شعر از بیژن جلالی، هر دو از کتاب نقش جهان
فردا می خواهم
و فردا را همیشه
و همیشه را فراموش
میکنم
* شعرهای بیژن جلالی شاعر همیشه برای من یک مرخصی کوتاه است که شاعر به خانه آمده است تا لباسی دیگر به تن کند. در این فاصله کوتاه فرصت نیست که کلام در تزویر وزن و قافیه گم شود کلام عریان است. عریانی در شعرهای بیژن جلالی راز می شود، عریانی قطره قطره از از خانه بیرون می آید به کوچه می آید رود می شود و ما با این رود آرام به دریا می رویم، به پشت آن در همیشه بسته می رسیم...
احمدرضا احمدی
شعر از بیژن جلالی، هر دو از کتاب نقش جهان