امشب را
فردا می خواهم
و فردا را همیشه
و همیشه را فراموش
میکنم
* شعرهای بیژن جلالی شاعر همیشه برای من یک مرخصی کوتاه است که شاعر به خانه آمده است تا لباسی دیگر به تن کند. در این فاصله کوتاه فرصت نیست که کلام در تزویر وزن و قافیه گم شود کلام عریان است. عریانی در شعرهای بیژن جلالی راز می شود، عریانی قطره قطره از از خانه بیرون می آید به کوچه می آید رود می شود و ما با این رود آرام به دریا می رویم، به پشت آن در همیشه بسته می رسیم...
احمدرضا احمدی
شعر از بیژن جلالی، هر دو از کتاب نقش جهان
فردا می خواهم
و فردا را همیشه
و همیشه را فراموش
میکنم
* شعرهای بیژن جلالی شاعر همیشه برای من یک مرخصی کوتاه است که شاعر به خانه آمده است تا لباسی دیگر به تن کند. در این فاصله کوتاه فرصت نیست که کلام در تزویر وزن و قافیه گم شود کلام عریان است. عریانی در شعرهای بیژن جلالی راز می شود، عریانی قطره قطره از از خانه بیرون می آید به کوچه می آید رود می شود و ما با این رود آرام به دریا می رویم، به پشت آن در همیشه بسته می رسیم...
احمدرضا احمدی
شعر از بیژن جلالی، هر دو از کتاب نقش جهان
بیژن جلالی خیلی خوبه.این خون خاندان هدایت چه ها که نمی کنه!! :دی
پاسخحذفوقتی واقعیتی ناگفتنی بود
یا باید سکوت کرد
یا باید شعر گفت
ما منتظریم ببینیم خون خاندان هدایتی چی کار میکنه:دی
حذفبی ارتباط با پست: "سیر حکمت در اروپا" رو خوندی؟ :دی
پاسخحذفبعد از قرنی رفته بودم گودریدز امروز. این برنامه ی آتی ت بود.خواستم ببینم انجام شده یا نه:دی
هـــعــی
:)) اصلا حتی یادم نمیاد که قصد خوندنشُ داشته باشم! تازه چند وقت پیش که دیدم توی منابع ارشد فلسفه علمه، دپرس شدم که باید بخونمش:دی
حذف