۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

امشب را
فردا می خواهم
و فردا را همیشه
و همیشه را فراموش
میکنم


*
شعرهای بیژن جلالی شاعر همیشه برای من یک مرخصی کوتاه است که شاعر به خانه آمده است تا لباسی دیگر به تن کند. در این فاصله کوتاه فرصت نیست که کلام در تزویر وزن و قافیه گم شود کلام عریان است. عریانی در شعرهای بیژن جلالی راز می شود، عریانی قطره قطره از از خانه بیرون می آید به کوچه می آید رود می شود و ما با این رود آرام به دریا می رویم، به پشت آن در همیشه بسته می رسیم...

احمدرضا احمدی

شعر از بیژن جلالی، هر دو از کتاب نقش جهان

۴ نظر:

  1. بیژن جلالی خیلی خوبه.این خون خاندان هدایت چه ها که نمی کنه!! :دی

    وقتی‌ واقعیتی ناگفتنی بود
    یا باید سکوت کرد
    یا باید شعر گفت

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ما منتظریم ببینیم خون خاندان هدایتی چی کار میکنه:دی

      حذف
  2. بی ارتباط با پست: "سیر حکمت در اروپا" رو خوندی؟ :دی
    بعد از قرنی رفته بودم گودریدز امروز. این برنامه ی آتی ت بود.خواستم ببینم انجام شده یا نه:دی
    هـــعــی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. :)) اصلا حتی یادم نمیاد که قصد خوندنشُ داشته باشم! تازه چند وقت پیش که دیدم توی منابع ارشد فلسفه علمه، دپرس شدم که باید بخونمش:دی

      حذف